bTab.ir

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست

یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست

 

تا اخم کنی دست به خنجر بزند

پلکی بزنی به سیم آخر یزند

edame

 

تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود

تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شود

 

ای شعله به تن،خواهرِ نمرود بگو

دیوانه تر از من چه کسی بود،بگو

 

آتش بزن این قافیه ها سوختنی ست

این شعر ِ پُر از داغ ِ تو آتش زدنی ست

 

ابیاتِ روانی شده را دور بریز

این دردِ جهانی شده را دور بریز

 

من را بگذار عشق زمین گیر کند

این زخم  سراسیمه مرا پیر کند

 

این پِچ پِچ ِ ها چیست،رهایم بکنید

مردم خبری نیست،رهایم بکنید

 

من را بگذارید که پامال شود

بازیچه ی اطفالِ کهنسال شود

 

من را بگذارید به پایان برسد

شاید لَت و پارَم به خیابان برسد

 

من را بگذارید بمیرد،به درَک

اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک

 

من شاهدِ نابودی دنیای منم

باید بروم دست به کاری بزنم

 

حرفت همه جا هست،چه باید بکنم

با این همه بن بست چه باید بکنم

 

لیلی تو ندیدی که چه با من کردند

مردم چه بلاها به سَرم آوردند

 

من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند

در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند

 

این دغدغه را تاب نمی آوردند

گاهی همگی مسخره ام می کردند

 

بعد از تو به دنیای دلم خندیدند

مردم به سراپای دلم خندیدند

 

در وادیِ من چشم چرانی کردند

در صحن ِ حَرم تکه پرانی کردند

 

در خانه ی من عشق خدایی می کرد

بانوی هنر، هنرنمایی می کرد

 

من زیستنم قصه ی مردم شده است

یک تو، وسط زندگیم گم شده است

 

اوضاع خراب است،مراعات کنید

ته مانده ی آب است،مراعات کنید

 

از خاطره ها شکر گذارم، بروید

مالِ خودتان دار و ندارم، بروید

 

لیلی تو ندیدی که چه با من کردند

مردم چه بلاها به سرم آوردند

 

من از به جهان آمدنم دلگیرم

آماده کنید جوخه را، می میرم

 

در آینه یک مردِ شکسته ست هنوز

مرد است که از پا ننشسته ست هنوز

 

یک مرد که از چشم تو افتاد شکست

مرد است ولی خانه ات آباد، شکست

 

در جاده ی خود یک سگِ پاسوخته بود

لب بر لب و دندان به زبان دوخته بود

 

بر مسندِ آوار اگر جغد منم

باید که در این فاجعه پرپر بزنم

 

اما اگر این جغد به جایی برسد

دیوانه اگر به کدخدایی برسد

 

ته مانده ی یک مرد اگر برگردد

صادق،سگ ولگرد اگر برگردد

 

معشوق اگر زهر مهیا بکند

داوود نباشد که دری وا بکند

 

این خاطره ی پیر به هم می ریزد

آرامش تصویر به هم می ریزد

 

ای روح مرا تا به کجا می بری ام

دیوانه ی این سرابِ خاکستری ام

 

می سوزم و می میرم و جان می گیرم

با این همه هر بار زبان می گیرم

 

در خانه ی من پنجره ها می میرند

در خانه ی من پنجره ها می میرند